نارمیده

لغت نامه دهخدا

نارمیده. [ رَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نیارامیده. نیارمیده. استراحت نکرده. نیاسوده مقابل آرمیده. رجوع به آرامیده شود. || نرمیده. رم نکرده. مقابل رمیده. رجوع به رمیده شود.

جمله سازی با نارمیده

خنکن ملتی بر خود رسیده ز درد جستجو نارمیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز