متکلی

لغت نامه دهخدا

متکلی. [ م ُ ت َ ک َل ْلی ] ( ع ص ) متوقف در پس لشکر. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تکلی شود.
متکلی ٔ. [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِءْ ] ( ع ص ) مهلت و زمان خواهنده ٔقرض. مأخوذ از کلا. ( آنندراج ). آن که درنگی میکند ومهلت میخواهد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تکلؤ شود.

جمله سازی با متکلی

در بسیار از زمینه‌ها، تحقیقاتی قبل از قرن بیست و یکم صورت گرفت که در آنها به انتخاب تصادفی یا شبیه‌سازی مونت کارلو متکلی بوده‌اند یا به روش‌های دیگر وابسته به PRNGها بودند. در این موارد اطمینان بسیار کمتر از حالتی است که از PRNG (مولدهای اعداد شبه تصادفی)های بی کیفیت استفاده شود. حتی امروزه، برای احتیاط لازم است، هشداری که در زیر نشان داده شده‌است که در دایرةالمعارف بین‌المللی علوم آماری ۲۰۱۰ آمده‌است را نیز جدی گرفت.