حر بن یزید ریاحی، که ابتدا فرماندهای از سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا بود، پس از پشیمانی از اقدام خود، به امام حسین (علیهالسلام) پیوست و در زمره شهدای والامقام این واقعه جای گرفت. هنگامی که حر به سپاه امام حسین (علیهالسلام) ملحق شد، یزید بن سفیان از قبیله بنی تمیم گفت: «به خدا سوگند، اگر حر را در آن لحظه میدیدم، با نیزه بر او میزدم.» اما پس از آغاز درگیریها، حر با شجاعت تمام به لشکر عمر بن سعد حمله میبرد و این بیت از شعر عنتره را زمزمه میکرد: «ما زلت ارمیهم بثغرة نحره و لَبَانَه حتی تَسَرْبَلَ بالدم» (همواره با گودی گلو و سینه اسبم به آنان حمله میبردم، تا آنکه جامهای از خون در بر کردم). اسب او نیز از نبرد سخت، زخمهای فراوانی بر گوش و ابرو داشت و خون از زخمهایش جاری بود.
در ادامه، حصین بن تمیم، فرمانده نیروهای شرطه ابن زیاد، به یزید بن سفیان گفت: «این همان حر است که آرزوی نبرد با او را داشتی.» یزید در پاسخ گفت: «آری» و سپس به میدان رفت و خطاب به حر گفت: «ای حر بن یزید، آیا میخواهی با من بجنگی؟» حر پذیرفت و نبرد تنبهتن آغاز شد. راوی نقل میکند که حصین بن تمیم گفت: «به خدا سوگند، یزید به جنگ حر رفت، اما گویی جانش در دست حر بود و در کمترین زمان، حر او را از پای درآورد.» حر علاوه بر یزید بن سفیان، جنگجوی دیگری از قبیله بنی زبید به نام مزاحم بن حریث را نیز به هلاکت رساند. حر بن یزید با این ایثار و پشیمانی بهموقع، نمادی از تحول و بازگشت به حق شد و حماسهای از فداکاری و شهادتطلبی را در تاریخ کربلا به یادگار گذاشت.