احتجاج امام علی به حدیث غدیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از آنجا که مسئله خلافت و جانشینی حضرت علی (علیه السّلام) بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم)، امری انتصابی و به دستور خداوند متعال بوده و بارزترین موقعیتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در آن به جانشینی امام علی (علیه السّلام) پس از خود تصریح کردند، خطبه غدیر خم است. از همین رو امیر مؤمنان (علیه السّلام) و بقیه ائمه معصومنین (علیهم السّلام) در موارد گوناگون و در منابع مختلف شیعی و اهل سنت بر حق خلافت و جانشینی خود تاکید داشته و در موارد بسیاری به حدیث غدیر احتجاج کرده اند.
احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل می کند:"حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِی اَبِی حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَاَبُو نُعَیْمٍ الْمَعْنَی قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ اَبِی الطُّفَیْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِیٌّ النَّاسَ فِی الرَّحَبَةِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اَنْشُدُ اللَّهَ کُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ. فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ اَبُو نُعَیْمٍ فَقَامَ نَاسٌ کَثِیرٌ - فَشَهِدُوا حِینَ اَخَذَهُ بِیَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ «اَتَعْلَمُونَ اَنِّی اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ». قَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَکَاَنَّ فِی نَفْسِی شَیْئاً فَلَقِیتُ زَیْدَ بْنَ اَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ اِنِّی سَمِعْتُ عَلِیًّا یَقُولُ کَذَا وَکَذَا. قَالَ فَمَا تُنْکِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- یَقُولُ ذَلِکَ لَهُ". حضرت علی (علیه السّلام) مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود: سوگند می دهم هر مرد مسلمانی که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنی را که در آن روز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیده است، از جا برخیزد. سی تن از مردم برای اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابونعیم گفته است که افراد بسیاری شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) دست امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود: آیا می دانید که من شایسته تر به مؤمنان از خود آنها می باشم؟ همگی فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را تصدیق کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: هر کس من مولای او هستم، این علی مولای او است، پروردگارا! دوست علی را دوست بدار، و دشمن علی را دشمن بدار. ابوطفیل گفت: از میان جمع در حالی بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتی می کردم، و در بازگشت از اجتماع مردم، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم: از علی چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم! «زید» گفت: آنچه را که شنیدی انکار مکن! به دلیل آن که، آنچه را که استماع کرده ای من خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیده ام!
شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲۳، ص۵۶.
احمد بن حنبل در مسندش می نویسد:"حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِی اَبِی حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ قَالَ سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ وَهْبٍ قَالَ نَشَدَ عَلِیٌّ النَّاسَ فَقَامَ خَمْسَةٌ اَوْ سِتَّةٌ مِنْ اَصْحَابِ النَّبِیِّ -صلی الله علیه وسلم- فَشَهِدُوا اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- قَالَ «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ". سعید بن وهب گوید: حضرت علی (علیه السّلام) در رحبه، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنی در حق من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیده است از جا برخیزد. در این هنگام پنج تن و یا شش تن برخاستند و گواهی دادند که آنان در آن روز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در محل غدیر شنیدند، خطاب به مردم فرمود: هر کس من مولای او هستم، این علی نیز مولای اوست".
شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۸، ص۱۹۳.
ابوبکر بزار در بحر الذخار می نویسد:"حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُوسَی، قَالَ: ثنا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ مُوسَی، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرٍو ذِی مَرَّ، وَعَنْ سَعِیدِ بْنِ وَهْبٍ، وَعَنْ زَیْدِ بْنِ یُثَیْعٍ، قَالُوا: سَمِعْنا عَلِیًّا، یَقُولُ: نَشَدْتُ اللَّهَ رَجُلا سَمِعَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وسلم، یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا قَامَ، فَقَامَ اِلَیْهِ ثَلاثَةُ عَشَرَ رَجُلا، فَشَهِدُوا اَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وسلم، قَالَ: اَلَسْتُ اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، قَالُوا: بَلَی یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: فَاَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ، فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَاَحِبَّ مَنْ اَحَبَّهُ، وَاَبْغِضْ مَنْ اَبْغَضَهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ". ابواسحاق از عمرو بن ذی مرّ، سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده است که هر سه به اتفاق هم گفتند که شنیدیم حضرت علی (علیه السّلام) سوگند می داد که هر کسی از شما از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در روز غدیر خم آن چه را درباره من فرموده، شنیده است، شهادت خود را اعلام نماید. سیزده تن از حاضران از جای خود برخاستند و گواهی خود را اعلام داشتند که از آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیدیم، فرمود: آیا من از جان مؤمنان سزاوراتر از خود آنها نیستم؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند. در این هنگام دست علی (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
بزار، ابوبکر، البحر الزخار (مسند بزار)، ج۳، ص۳۴.
...

جمله سازی با احتجاج امام علی به حدیث غدیر

💡 اين قبيل سخنان امام را پيروان مذهب خلفا فراموش كرده اند و يا خود را به فراموشى زدهاند. تنها احتجاج امام را در برابر معاويه و همفكرانشان دستاويز خود قرار داده اند كه آنرا هم امام ناگزير بوده تا با ايشان با همان دلايلى روبرو شود كه خودقبول دارند.

💡 370- احتجاج امام على (ع ) با ابوبكر حضرت امام صادق (عليه السلام ) از پدرانش روايت مى كند، چون ابوبكر پايه هاىخلافت خود را محكم يافت جهت عذر آوردن نزد امام عى (عليه السلام ) مى رود و به حضرتمى گويد: يا اباالحسن (عليه السلام ) به خدا سوگندميل و رغبتى به خلافت نداشتم و خود را از ديگران به اين مقام سزاوارتر نمى دانم.

💡 ولى، از ذيل روايت اين معنى استفاده مى شود كهمال، چنان فراوان شود عيسى و نماز خواندن آن حضرت در پى امام (589)، چنان كه درروايات آمده و نيز احتجاج امام با يهوديان و نصارا، حقانيت دين اسلام را بر همه جهانياناثبات خواهد كرد و همگى از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت، موردى براىجزيه باقى نخواهد ماند سيد صدرالدين صدر، پس از ذكر روايت، همين معنى را استفادهكرده است (590).

💡 و در كتاب احتجاج در ضمن احتجاج امام صادق (عليه السلام ) آمده كه:سائل پرسيد: آيا روح آ دمى بعد از بيرون شدن از قالبش ‍ متلاشى مى شود؟ و ياهمچنان باقى مى ماند؟ امام (عليه السلام ) فرمود: نه، بلكه تا روزى كه در صور دميدهشود باقى مى ماند، و بعد از آنكه در صور دميده شد، همه چيزباطل و فانى مى شود، ديگر نه حسى مى ماند و نه محسوسى، آنگاه دوباره همه چيز بهحال اول خود بر مى گردد،

💡 مؤ لف: احتجاج امام براى اثبات اين معنا است كه ائمه،اهل ذكرند و اينكه ذكر، قرآن است و اهلش ايشان، چون ايشان قومرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هستند و دو آيه اى كه در آخر كلام خود آوردبراى استشهاد بر اين معنا بود، همچنانكه در روايات ديگرى تصريح به اين معنا نمودهو در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.