گز ملک

لغت نامه دهخدا

گز ملک. [ گ َ زِ م ُ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) گز شایگان است و آن مقدار یک ارش و نیم است به چیزکی کم. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به گز شایگان شود.

جمله سازی با گز ملک

راضی نمی شوند به گنج از دل خراب در ملک عشق برده معمور باج نیست
بعضی فتاده جانب خاور ز ملک هند بعضی ز ملک هند سوی خاور آمده
در نهایت ایرج ملکی با شکست در انتخابات از راهیابی به مجلس بازماند.
صاحبقران تویی و بلی طایع قران این حکم بود و کرد ملک را بدین مدار
ملک پاسبانی فلک آستانی که با قدرش ادنی بود چرخ اعلا
وگر ضمیر سلیمان چو رای او بودی نگین ملک نکردی به دست دیو رها
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تعامل یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز