ام صبور

لغت نامه دهخدا

ام صبور. [ اُم ْ م ِ ص َب ْ بو ] ( ع اِ مرکب ) زمین سنگناک سوخته. || بلا. || جنگ سخت. || کار سخت. گویند: وقع فلان فی ام صبور؛ یعنی در کار شدیدی واقع شد. ( از منتهی الارب ). و رجوع به ام صبار شود.

فرهنگ فارسی

زمین سنگناک سوخته

جمله سازی با ام صبور

می بینم از تطاول سیمین تنان شهر پیراهن صبوری ما را قبا کنند
(عموزادگان من ! اهل بيت من ! (در مقابل مرگ )، صبور و شكيبا باشيد كه پس از اين جنگ وبعد از شهادت، روى خوارى نخواهيد ديد ).
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست ور تو را بی‌ما صبوری هست ما را تاب نیست
چندان که پند می دهمش تا شود صبور البتّه ناشکیب موافق نمی شود
صبر یعنی مهار کردن احساسات. هفت نوع احساس وجود دارد: شادی، خشم، اضطراب، عشق، اندوه، ترس و نفرت. اگر فردی تسلیم این احساسات نشد، می‌تواند صبور باشد.
من قویترین انسان نیستم اما صبوری را مدت‌هاست شناخته‌ام و تمرین کرده‌ام و اگر نسل‌های بعد تمایل داشته باشند مانند من زندگی کنند، باید صبر کردن را فرابگیرند.