قرعاء

لغت نامه دهخدا

قرعاء. [ ق َ ] ( ع ص ) مؤنث اقرع. زن کل که موی سر او به علتی ریخته باشد. || ( روضة... ) مرغزار بی گیاه. ( منتهی الارب ). رجوع به اقرع شود. || انگشت تباه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) سختی و بلا. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قرع. ( منتهی الارب ). || صحن خانه. || برسوی راه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قرعاء. [ ق َ ] ( اِخ ) منزلی است در راه مکه از کوفه بعد از مغیثة و قبل از واقصة. ( معجم البلدان ).

جمله سازی با قرعاء

💡 در حديث گويا و بيدار كننده اى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:انرسول الله نزل بارض قرعاء و قال فلياءتكل انسان بما قدر عليه فجاؤ ا به حتى رموا بين يديه بعضه على بعضفقال رسول الله صلى الله عليه و آله هكذا تجمع الذنوب ثمقال اياكم ولامحقرات من الذنوب فان كل شى ء طالبا الا و ان طالبها يكتب ماقدموا واثارهم و كل شى ء احصيناه فى امام مبين

💡 احمد بن ادريس در محل قرعاء، در راه مكه به سال 306 هجرى درگذشته است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز