متشتت
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پریشان، درهم، آشفته.
فرهنگ فارسی
( اسم ) متفرق پراکنده.
جمله سازی با متشتت
بر اساس منطق سياست، صلح امام با معاويه ضرورى بود، همچنانكه از نظر شرعى برحضرت واجب بود تن به صلح بدهد و در برابر خداوند مسؤول اجراى آن بود. اگر حضرت با لشكر شكست خورده روحى و متشتت خود به جنگ معاويهمى رفت، در اولين تهاجم، دشمن پيروز مى شد و حضرت موفق نمى شد هيچ پيروزی كسب كند. در آن صورت دو حالت ممكن بود پيش بيايد.
سؤ ال: آيا اعتقاد داريد كه شاه، كارت اقليت ها و طايفه گرى را در ايران به كار خواهدگرفت تا توده هاى ايرانى را متشتت سازد؟
متشتت و مختلف است. بنابراين، اين يك سنخ اختلافاتى است كه توى جامعه و بطن جامعهما مى اندازند و من باب اتفاق نيست و نقشه است كه اين اختلافات را درست مى كنند.