لغت نامه دهخدا خجلت کش. [ خ ِ ل َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) شرمگین. ( آنندراج ). شرمسار. خجلت زده. شرم زده. آنکه خجلت کشیده است.
جمله سازی با خجلت کش نسخهٔ آزادیام خجلت کش شیرازه بود از تپیدنها ورق گرداندم و اجزا شدم همتم هرگز نشد خجلت کش احسان کمی هیچگه از ریزش باران نشد تر دانه ام