بجمله

واژهٔ «بِجُمله» یکی از ترکیبات کهن زبان فارسی است که از دو جزء «بِـ» (به‌معنای به) و «جُمله» (به‌معنای همه، تمام) ساخته شده است. این ترکیب در اصل به معنای به‌تمامی، همگی، سراسر یا کاملاً است و در متون کلاسیک فارسی، به‌ویژه در آثار شاعرانی چون فردوسی، بیهقی و ناصرخسرو، کاربرد فراوان داشته است. در زبان فارسی امروز، واژه‌هایی مانند «کاملاً» یا «تماماً» جایگزین آن شده‌اند، اما در متون ادبی کهن همچنان بار ادبی و رسمی خود را حفظ کرده است.

در متون ادبی، این واژه معمولاً برای تأکید بر کلیت یا جامعیت یک مفهوم به‌کار می‌رود. برای نمونه، فردوسی در شاهنامه می‌گوید: «چنین گفت آنگه به لشکر همه / که باشند او را بجمله رمه»، که در آن «بجمله» به معنای همگی، تماماً آمده است. در تاریخ بیهقی نیز می‌خوانیم: «مردمان بجمله دست‌ها برداشته تا رعایای ما گردند»، که نشان‌دهنده کاربرد آن در نثر رسمی و تاریخی است.

از دیدگاه کاربردی و زبان‌شناختی، «بجمله» واژه‌ای است که معنای فراگیری، وحدت و تمامیت را منتقل می‌کند. این واژه نمادی از ایجاز و فشردگی در بیان فارسی کهن است، چرا که با یک ترکیب کوتاه می‌تواند معنایی گسترده و قاطع را برساند. هرچند در گفتار امروز کمتر استفاده می‌شود، اما در مطالعه متون ادبی و تاریخی فارسی، شناخت آن برای درک دقیق معنا و سبک نگارش نویسندگان گذشته اهمیت بسیاری دارد.

لغت نامه دهخدا

بجمله. [ ب ِج ُ ل َ / ل ِ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + جملة ) بالتمام. تماماً. همه. جملتان. بتمامه. کاملاً. یکسر: 
چنین گفت آنگه به لشکر همه 
که باشند او را بجمله رمه.فردوسی.مردمان بجمله دستها برداشته تا رعایای ما گردند. ( تاریخ بیهقی ). منکیتراک را... بازداشتند. و دیگر برادران و قومش را بجمله فروگرفتند. ( تاریخ بیهقی ). چون کارها بر این جمله قرار گرفت خان را بشارت داده اند تا آنچه رفته است بجمله معلوم وی شود. ( تاریخ بیهقی ).
همه بیشی او بجمله کمی است 
همه وعده او سراسر هباست.ناصرخسرو.گر درست است قول معتزله 
این فقیهان بجمله کفارند.ناصرخسرو.زینها بجمله دست بکش همچو من از آنک 
بر صورت من و تو و بر سیرت خرند.ناصرخسرو.اگر تواز خرد و جستجوی بیزاری 
نه مردمی و ز تو ما بجمله بیزاریم.ناصرخسرو.و رجوع به جمله شود.

فرهنگ فارسی

تماما همه.

جمله سازی با بجمله

او را اندر این طریق شأنی عظیم و درجتی رفیع است و اندر دقت عبارت از اصول حقایق حظی تمام داشت؛ تا حدی که جنید رحمه اللّه گفت: «شیخُنا فی الأصولِ و البَلاءِ علیُّ المرتَضی.» شیخ ما اندر اصول و اندر بلا کشیدن علی مرتضی است، رضی اللّه عنه؛ یعنی اندر علم و معاملت امام این طریقت علی است، رضی اللّه عنه از آن که علم این طریقت را اهل این، اصول گویند و معاملاتش بجمله بلا کشیدن است.