استرنگ

استرنگ به موضوعی مرتبط با فناوری و نوآوری اشاره دارد که در دنیای امروز از اهمیت بالایی برخوردار است. این مفهوم به نوعی به تلاش‌های بشر برای بهبود کیفیت زندگی و افزایش کارایی در زمینه‌های مختلف اشاره دارد. این واژه، به‌عنوان یک واژه کلیدی، به بسترهایی اشاره می‌کند که می‌توانند در تعاملات انسانی و نیز در زمینه‌های صنعتی و تجاری نقش مهمی ایفا کنند. در دنیای مدرن، فناوری به‌سرعت در حال پیشرفت است و استرنگ به‌عنوان یک مفهوم بنیادی می‌تواند به عنوان یک ابزار موثر در بهینه‌سازی فرآیندها و خدمات مورد استفاده قرار گیرد. این ابزار نه تنها به افزایش بهره‌وری کمک می‌کند، بلکه می‌تواند در راستای ایجاد فرصت‌های جدید کاری و ارتقاء سطح آموزش و علم نیز تاثیرگذار باشد. از این رو، توجه به استرنگ و کاربردهای آن در زندگی روزمره، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند ارتباطات، تجارت و آموزش، امری ضروری به شمار می‌آید. بنابراین، شناخت و درک عمیق‌تر از این مفهوم می‌تواند به ما کمک کند تا به‌طور موثری از پتانسیل‌های آن بهره‌برداری کنیم و در راستای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه و بهبود کیفیت زندگی افراد گام برداریم. به‌این‌ترتیب، استرنگ نه تنها یک مفهوم نظری، بلکه یک واقعیت عملی است که می‌تواند در راستای توسعه پایدار و پیشرفت انسان‌ها نقش بسزایی ایفا کند.

لغت نامه دهخدا

استرنگ. [ اَ / اِ ت َ رَ ] ( اِ ) مردم گیاه. یبروح الصنم. ( جهانگیری ). مهرگیاه. یبروح الصنم باشد که در ملک چین روید بصورت مردم و هرکه آنرا بکند بمیرد، لهذا در وقتی که آنرا میجویند حوالی آنرا خالی کنند و سگی گرسنه حاضر کنند ریسمانی بر آن گیاه بندند و سر دیگر بر گردن آن سگ و قدری نان پیش آن سگ اندازند دورتر به آن سگ و سگ به واسطه برداشتن نان زور کند و آن گیاه را بکند فی الحال سگ بمیرد و از این جهت آنرا سگ کنک و سگ کن گویند. ( سروری ). نباتی بود بصورت مردم روید هم نر باشد هم ماده. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). مردم گیاه باشد و آن گیاهیست مانند مردم و نگونسار بود و ریشه آن بجای موی سر باشد نرو ماده بهم درآمیخته و دستها در گردن یکدیگر کرده وپایها در هم محکم نموده. گویند هر کس آن گیاه را بکند هلاک شود پس بدین واسطه اگر کسی خواهد آنرا بکند اول حوالی و اطراف آنرا خالی میکند و سگی گرسنه را ریسمانی بر کمر می بندد و سر دیگر ریسمان را بر ریشه آن و قدری گوشت در پیش آن سگ بدور می اندازد تا بقوت آن سگ گیاه از بیخ کنده میشود و سگ بعد از چند روز میمیرد و آنرا سگ کن به این اعتبار میگویند ویبروح الصنم خوانند و گویند اگر کسی بنام شخصی یک عضو از اعضای او را جدا کند در همان روز یا روز دیگر همان عضو آن شخص را جدا کنند. ( برهان ). صاحب مؤید الفضلاء گوید: در اداة گفته است که در ختن روید و در بعضی حلب نوشته اند که بهندی آنرا لکهان گویند اما در لکهان این خاصیت نیست که هرکه بکند بمیرد. کاتب او را بسیار دیده است، بیخ او مانند صورت آدمی باشد و نر و ماده نیز میشود، آنچه نر باشد آنرا اگر عقیمه زن با شیر ماده گاو بخورد اغلب است که بکرم اﷲ آبستن شود - انتهی. گیاهی است که بیخ آن بصورت آدمی است و آنرا بعربی یبروج بوزن دیجور گویند. صاحب قاموس گوید: بیخ تفاح دشتی است و بجهت مناسبت ترکیب آدمی آنرا مردم گیاه خوانند چون مشهور است که هرکه آنرا بکند در آن سال بمیرد سگی را بر آن بندند و نان در پیش سگ افکنند اندکی دور که دهان سگ بدان نرسد که بقصد خوردن نان سگ قوت کند و ریشه آن کنده شود و آنرا سگ کن نیز گویند. صاحب شرفنامه گوید که بتجربت رسیده چنین که مشهور است نیست.( انجمن آرا ). آنچه گفته که کننده آن بمیرد خلاف واقعاست و در شرفنامه گوید که بهندی لکهمنان گویند و مکرر آزموده شده آن خاصیت ندارد. ( رشیدی ): 
هند چون دریای خون شد چین چو دریابار او

فرهنگ عمید

= مهرگیاه: بی یاد حق مباش که بی یاد و ذکر حق / نزدیک اهل و عقل چه مردم چه استرنگ (سوزنی: ۲۳۴ ).

جملاتی از کلمه استرنگ

بی یاد حق مباش که بی یاد کرد حق نزدیک اهل و عقل چه مردم چه استرنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم