بامن

کلمه «بامن» در فارسی به شکل ترکیبی از «با» و «من» به معنای «همراه من» یا «کنار من» استفاده می‌شود. این واژه معمولاً در جملاتی به کار می‌رود که فرد می‌خواهد حضور یا همراهی خود را با شخص دیگری نشان دهد. به طور کلی، این معنی نشان‌دهنده نزدیکی، همراهی و هم‌راه بودن در زندگی یا موقعیت‌های مختلف است. بنابراین وقتی گفته می‌شود «بامن بیا»، منظور دعوت به همراهی و حضور همزمان است.

در منابع تاریخی و اسطوره‌ای، «بامن» همچنین نام انسانی افسانه‌ای در روایات هندی است. گفته می‌شود این شخصیت دارای دو دست و دو پای کوتاه نسبت به بدنش بوده و یکی از نام‌های «باسدیو»، بت مشهور هندی، نیز محسوب می‌شود. این روایت‌ها در کتاب «ماللهند» اثر بیرونی ذکر شده است و بیانگر جایگاه فرهنگی و مذهبی بامن در افسانه‌های هند باستان است.

لغت نامه دهخدا

بامن. [ م َ ] ( اِ ) نام انسانی افسانه ای در روایات هندی که دو دست و دو پایش به تناسب بدنش کوتاه باشد. و یکی از اسماء باسدیو است. ( باسدیو از بتان مشهور هند بوده است ). رجوع به ماللهند بیرونی ص 62، 63، 198، 199، 201 شود.

جمله سازی با بامن

من شب را به تنهايى در آن بيابان ماندم، اتفاقا صفوان يكى از افراد لشكر اسلام كمىدور از لشكر به خواب رفته در آن بيابان مانده بود. هنگام صبح كه مرا از دور ديدنزديك آمد و من نقابم را بر صورتم انداختم مرا كه شناخت به خدا سوگند! يك كلمه بامن حرف نزد. شترش را خواباند و من بر آن سوار شدم، او مهار ناقه را گرفت و حركتكرديم تا به لشكر رسيديم.
شیخ گفت کودکی در حلقۀ شبلی بایستاد و گفت یا ابابکر مرا از من غایب گردان پس مرا بامن ده تا من باشم و وی چنانک من هستم و وی. شبلی گفت ترا این سخن از کجا آمد که نابینا گردی یا غلام! گفت من این از کجا یابم یا ابابکر که درو نابینا گردم؟ پس از پیش او بگریخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متمایز
متمایز
اتی
اتی
عزیز
عزیز
پومپویر
پومپویر