جان در استین د

جان در آستین داشتن مفهومی است والا و نشان‌دهنده‌ی حالتِ کسی است که با تمام وجود، خود را برای فداکاری و جانبازی آماده ساخته است. این اصطلاح، تصویری نمادین از فردی ارائه می‌دهد که جان خویش را همچون کالایی گران‌بها در آستین خود پنهان نکرده، بلکه آن را پیش‌دستانه آماده‌ی نثار کردن در راه آرمان یا هدفی بزرگ می‌کند. این بیان، حاکی از، از خودگذشتگی و ایثاری است که ریشه در فرهنگ غنی ایرانی‌اسلامی دارد.

این عبارت مترادف با اصطلاحاتی چون جان‌نثاری کردن و مهیای جانبازی بودن است و بر آمادگی کامل و داوطلبانه برای ایثار جان دلالت دارد. کاربرد آن معمولاً در متون ادبی، تاریخی و متون مربوط به شرح حال بزرگان و عارفانی دیده می‌شود که با شجاعتی مثال‌زدنی، از هیچ گذشتی در راه حق دریغ نورزیده‌اند. بنابراین، این ترکیب نه تنها یک عبارت توصیفی، بلکه بیان‌کننده‌ی فضیلتی اخلاقی و معنوی محسوب می‌گردد.

در مجموع، جان در آستین داشتن تنها یک اصطلاح نیست، بلکه گویای روحیه‌ای است که در آن، فرد با اختیار و آگاهی کامل، پا را از حفاظت از خود فراتر نهاده و حاضر است هستی خویش را در طبق اخلاص بگذارد. این مفهوم، تجلی‌بخش ارزش‌های انسانی مانند شهامت، فداکاری و عشق به هدفی برتر است که در ادبیات پربار فارسی همواره مورد تمجید و ستایش قرار گرفته است.

لغت نامه دهخدا

( جان در آستین د••• ) جان در آستین داشتن. [ دَ تی ت َ ] ( مص مرکب ) مهیای جانبازی بودن. جان نثاری کردن:
عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد.سعدی.

جمله سازی با جان در استین د

نه فریادت رسد جز جان در اینجا که جان دیده است مر جانان در اینجا
بوسه‌ای از لعل او کردم تمنّا گفت جان در عوض خواهم فدا بادت اگر فرمان رسد