لغت نامه دهخدا
تتلمذ. [ ت َ ت َ م ُ ] ( ع مص ) تلمیذ کسی شدن. ( اقرب الموارد ).
تتلمذ. [ ت َ ت َ م ُ ] ( ع مص ) تلمیذ کسی شدن. ( اقرب الموارد ).
تلمیذ کسی شدن
💡 با اين كه بالاتر از مرتبه انسان در مخلوق ها مرتبه اى جز مرتبه فرشته نيستفرشتگان در فراگيرى اسماء از آدم تتلمذ كردند، اما اين فراگيرى و فرادهى دلالتندارد كه انسان از ملك برتر است، ليكن دليل است بر اين كه انسان از لحاظ نشاه ازفرشته كاملتر است. (542)
💡 355-در عصر مرحوم جهانگير خان قشقايى و حاج آخوند كاشى كه مرحومفاضل تونى (قدس الله اسرارهم ) از محضر آن دو حكيم سترگ تتلمذ كرده است.