گوهر نهاد

لغت نامه دهخدا

گوهرنهاد. [ گ َ / گُو هََ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) دارای نهاد گوهری:
چو گوهرنهاد است و گوهرنژاد
خطرناکی گوهر آرد به یاد.نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دارای اصل و نسب عالی: چو گوهر نهادست و گوهر نژاد خطرناکی گوهر آرد بیاد. ( نظامی )

جمله سازی با گوهر نهاد

زآفتاب حسن تو افتاد بر دل نور عشق پرتو خورشید در اجزای کان گوهر نهاد
چند کاسه پیش اسکندر نهاد پر در و پر لعل و پر گوهر نهاد
نهاد آنچ بودش بدز در درم ز دینار وز گوهر و بیش و کم
اوسیا (یونانی باستان: οὐσία)، یا گوهر (جوهر)، یکی از مفاهیم بنیادین و بسیار مهم فلسفه و متافیزیک است. فیلسوفان واژۀ «گوهر» را برای موجود قائم به ذات، چه حادث و چه قدیم به کار برده‌اند. در فلسفهٔ اسلامی، جوهر (که معرّبِ گوهر است) اصطلاحی است معادل با واژهٔ یونانی اوسیا که به‌معنایِ ذات، ماهیت، نهاد، سرشت، وجود پاینده، و باشندگی است.
با فتح منطقه توسط فاطمیان در سال ۹۶۹، دورانی جدید آغاز شد. گوهر، سردار فاطمی، شهر جدیدی به نام «القاهرة» (قاهره) در شمال فسطاط بنیان نهاد. در آغاز، قاهره به عنوان حصار سلطنتی خلیفه و دربار او در نظر گرفته شده بود و فسطاط همچنان از نظر اقتصادی و اداری اهمیت بیشتری داشت. اما به تدریج قاهره رونق گرفت و تا سال ۱۱۶۸ جمعیت آن به ۲۰۰ هزار نفر رسید.