گواهی نوشتن

لغت نامه دهخدا

گواهی نوشتن. [ گ ُ ن ِ وِ ت َ ] ( مص مرکب ) گواهی نبشتن:
آنانکه شمردند مرا عاقل و هشیار
گو تا بنویسند گواهی به جنونم.سعدی ( بدایع ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گواهی خود را در ورقه ای ثبت کردن شهادت کتبی دادن: آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار گو تا بنویسند گواهی به جنونم. ( سعدی )

جمله سازی با گواهی نوشتن

از اسناد بر جای مانده از چهار هزار سال پیش از میلاد، به دست می‌آید که قراردادها را با نوشتن، گواهی می‌کردند و نیز آیین وام گرفتن در نزد آنان معمول بوده‌است و سودی سالیانه نزدیک به ۱۵ تا ۲۳ درصد به وام دهندگان می‌داده‌اند. ربا از جنس خود کالا دریافت می‌شده‌است. کاهنان نیز به مردم قرض بهره‌دار می‌دادند. هر کسی که نمی‌توانسته بدهی را بپردازد وام دهنده می‌توانسته فرزند وی (بدهکار) را به گروگان بگیرد.