نال کس

لغت نامه دهخدا

نال کس. [ ک ِ ] ( اِ ) سر دیوار. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). سردیوار و کنگره. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نلکس شود.

جمله سازی با نال کس

بدسگال از بیم تو چون نال شد باریک و زرد از غم تیمار سال و ماه نالان نال نال
ز آتش شمشیر او دارند جان در تن چنانک هست نالان و تپان مانند بر آتش سپند
دل چو بلبل زار و نالان در فراق تا گل رویش به بستان کی رسد
بر طریق راست رو، چون نال گردنده مباش گاه با باد شمال و گاه با باد صبا
«ترکی» به ما تمت شده شاها!تمام عمر از مویه همچو مویی و، ناله همچو نال
گه خروشان چو در نبرد تو نای گاه نالان چو در نبرد تو چنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن