گاو گوسفند

لغت نامه دهخدا

گاوگوسفند. [ ف َ ] ( اِ مرکب ) در تداول بجای گاو و گوسفند استعمال شود و مراد اغنام و احشام است.

فرهنگ فارسی

بجای گاو و گوسفند استعمال می شود

جمله سازی با گاو گوسفند

هم از اسب و از اشتر و گوسفند ز گاوان که بر کوه و در می روند
اکثر خانواده‌ها چند گاو رسمی دارند که آنها را روزانه برای چرا به جنگل می‌فرستند، یکی دو گله گوسفند هم وجود دارد.
مدام تا حشم و بادیه اثر دارد همیشه تا بود از گاو و گوسفند آثار
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی حاضر آرند و دو قربان مهیا بینند
همی خرید خر و گاو و گوسفند و گله زمان وقف جمال عرب همه ساله