کف خضیب

لغت نامه دهخدا

کف خضیب. [ ک َف ْ ف ِ خ َ ] ( اِخ ) کف الخضیب. رجوع به کف الخضیب شود.

جمله سازی با کف خضیب

سپهر کیست به درگاه او گدا کیشی کف خضیب برآورده شمع از روزن
شاه دین آمد به بالین حبیب دید دامادی دو دست از خون خضیب
از خون عاشقان وطن گشت کوه و دشت کف نی خضیب وارهمی روز و شب خضاب
دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد کز خون دیده چهره زردم خضیب نیست
وز جان ما نگار دهد بزم را بخور وز خون ما حبیب کند دست را خضیب
چرخ بلند را دهم از تاب سینه تف کف خضیب را کنم از خون دل خضاب