چم گرد

لغت نامه دهخدا

چم گرد. [ چ َ گ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 100 هزارگزی شمال باختری رادکان واقع است. جلگه و سردسیر است و 205 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان رادگان بخش حومه شهرستان مشهد.

جمله سازی با چم گرد

خاطری دارم غبارآلود از رنج سفر گردبادم پیکری در زیر گرد آورده ام
دومین نامه در تاریخ یکشنبه ۳۱ ژوئیه ۱۹۹۵ خطاب به سردبیر نشریه گردون نوشته شده‌است:[ج]
دست مشاطه صنع از بر چشم... بر گرد عارض او از نیل خط کشیده
جمله ایست از یک‌ها گرد آمده؛ و از این جهت یکی را از عدد بیرون آوردند و گفتند که عدد نیست، زیرا که جمله نیست.
بس که چون شبنم سری دارد به عریانی تنم همچو گل پیچیده بر گرد کمر پیراهنم