چار تکبیر کردن

لغت نامه دهخدا

چار تکبیر کردن. [ ت َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) نماز جنازه کردن. ( آنندراج ):
هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهاد
چارتکبیری کند بر ذات او لیل و نهار.سنائی.قبله روی ترا هر که شبی برد نماز
چار تکبیر، دگر روز برین پنج کند.انوری.چار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر صوب غور و غزنین گردانید. ( بدایع الازمان ص 109 ). و رجوع به چارتکبیر زدن شود. || کنایه از ترک همه چیز یا همه کس گفتن. از همه کس یا از همه چیز گذشتن. پشت پا به دنیا و ما فیها زدن. کنایه از ترک کردن همه چیز را. ( آنندراج ):
رغبتش رغم کان و دریا را
چار تکبیر کرده و سه طلاق.انوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

یا نماز جنازه کردن. یا کنایه از ترک همه چیز یا همه کس گفتن. از همه کس یا از همه چیز گذشتن. پشت پا به دنیا و مافیها زدن. کنایه از ترک کردن همه چیز را.

جمله سازی با چار تکبیر کردن

💡 بگسلم اکنون دو صد زنجیر را چار تکبیری زنم تدبیر را

💡 چار تکبیر کن چو خیرالناس بر که بر چار طبع و پنج حواس

💡 هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید چار تکبیر برین نخل خزان دیده زدیم

💡 با وضویی از دل وجان شسته دست چار تکبیری بزد بر هرچه هست

💡 هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهاد چار تکبیری کند بر ذات او لیل و نهار

💡 قبلهٔ روی ترا هرکه شبی برد نماز چار تکبیر دگر روز بر این پنج کند

انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
وارونه یعنی چه؟
وارونه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز