پهن چشم

لغت نامه دهخدا

پهن چشم. [ پ َ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) دارای چشمی پهن. || شوخ و بیحیا. ( غیاث ) ( آنندراج ):
بحر و کان با تو حرف جود زدند
پهن چشم این و آن دریده دهان.ظهوری.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دارای چشمانی پهن. ۲- شوخ بیحیا: بحر و کان با تو حرف جود زدند پهن چشم این و آن دریده دهان. ( ظهوری )

جمله سازی با پهن چشم

یکی پهن کشتی به سان عروس بیاراسته همچو چشم خروس
چشم را وا کرد پهن او سوی من چشم گردانید و شد هوشم ز تن
پهن بگشای چشم ونقد ببین تا کیم من چه نقد را شایم؟