لغت نامه دهخدا
پس افتادن. [ پ َاُ دَ ] ( مص مرکب ) عقب افتادن. تأخیر:
چونکه گله بازگردد از ورود
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.مولوی.|| نکس. عود مرض در حال نقاهت. || غش کردن یا مردن. افتادن به پشت و مردن.
پس افتادن. [ پ َاُ دَ ] ( مص مرکب ) عقب افتادن. تأخیر:
چونکه گله بازگردد از ورود
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.مولوی.|| نکس. عود مرض در حال نقاهت. || غش کردن یا مردن. افتادن به پشت و مردن.
( ~. اُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - عقب افتادن، عقب ماندن. ۲ - افتادن به پشت و مردن.
( مصدر ) ۱- عقب افتادن تاخیر. ۲- عود مرض در حال نقاهت نکس. ۳- افتادن بپشت و مردن غش کردن یا مردن.
عقب افتادن، عقب ماندن.
افتادن به پشت و مردن.
💡 کجا با تند باد زندگی دانی در افتادن تو مسکین کاز نسیم اندکی چون بید لرزانی
💡 سراپا گرچه عیبم، این هنر دارم که از عیبم تواند خلقی افتادن به فکر عیب خود سازی
💡 به هر صورت همین کار نیز با افتادن اجساد، گاهی به صورت عمدی از طرف شوروی، درون آنها میتوانست خطرناک باشد.
💡 و آگاه باش كه محل به فكر افتادن جهت اعمال خير، خارج از نماز است، چنانچه تحقيق آنذكر شد.
💡 بپوشان از دو عالم دیده و مستانه راهی شو اگر امید افتادن در آن چاه ذقن داری