نقاب برداشتن

لغت نامه دهخدا

نقاب برداشتن. [ ن ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب )نقاب برافکندن. نمایان شدن. روی نمودن:
نقاب شرم چو لاله ز روی بردارند
چو ماه و مهرسر و روی در نقاب کنند.مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

نقاب بر افکندن. نمایان شدن. روی نمودن.

جمله سازی با نقاب برداشتن

دوران سختی برای شوئی شنگ آغاز می‌شود ولی دی یون در طی نبردی موفق به برداشتن نقاب از چهرهٔ واقعی خوان تیگان شده و او را به هلاکت می‌رساند.
در سال 1341 ش. به دنبال حركت امام خمينى (ره ) عليه انقلاب سفيد شاه، آية اللهطالقانى (ره ) نيز براى برداشتن نقاب از چهره نوكران استعمار به افشاگرى دست زد.

راغب مى گويد: كلمه (سفر) - به فتح سين و سكون فاء - به معناى پرده بردارىاست كه البته در خصوص اعيان استعمال مى شود، مانند سفر عمامه برداشتن عمامه از سر،و (سـفـر خـمـار) يعنى برداشتن نقاب از صورت - تا آنجا كه مى گويد: و سفر -بـه كـسـر سين و سكون فاء - به معناى كتابى است كه از حقائق پرده برمى دارد.