نای شش

لغت نامه دهخدا

نای شش. [ ی ِ ش ُ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) قصبةالریة. رجوع به نایژه شود.

فرهنگ فارسی

قصبه الریه.

جمله سازی با نای شش

معاندان را از تیغ قهر برم نای مخالفان را از نار خشم سوزم پر
جفای چرخ بگیرد مرا به سختی نای وفای یار در آویزدم ز دامن چنگ
چو نای بلبل خواننده گشت تیز آهنگ تو ره بپردهٔ معنی بر از نوای حروف
سیه پوشیده چون زاغان کُه‌سار گرفته خون خود در نای و منقار
بال قدرت قاصر و دام گرفتاری بلند زین کمند نای آزاد بلند
به هشتم بزد نای رویین و کوس بیامد به درگاه گودرز و طوس