نافع شدن

لغت نامه دهخدا

نافع شدن. [ ف ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )مفید افتادن. مؤثر افتادن. اثر کردن. نافع آمدن.
- نافع شدن دارو؛ مؤثر افتادن آن. رجوع به نافع آمدن شود.
|| خوب کردن. به کردن. نفع کردن. فایده نمودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نافع آمدن.

جمله سازی با نافع شدن

💡 گوئى كه خداى تعالى بعد از آنكه فرمود مؤ منين از كلام او شفا و رحمت استفاده نموده وظالمين از آن محرومند، و بلكه استفاده شان از قرآن بيشتر شدن خسران ايشان است، كسى اعتراض كرده است كه چرا بايد ميان بندگانش فرق بگذارد، اعتراض ديگر اينكه اگراين تفاوت را قائل نمى شد و قرآن را بر هر دو فرقه شفا و رحمت قرار مى داد غرض رسالت بهتر حاصل مى شد و به حال دعوت نافع تر بود و چرا چنين تفاوتى قائل شد، لذا در آيه مورد بحث رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه ايشان را پاسخ دهد.

💡 از آنچه گذشت روشن شد كه سحر نه تنها هيچ نفعى ندارد، بلكه زيانبار است و از اين رو پناهنده شدن به آن نه تنها حرمت تكليفى و تشريعى دارد، بلكه از نفع تكوينى تهى است و حلاّل مشكلى نيست، مگر در موراد ويژه كه با اذن خداوند همراه باشد كه در اين گونه از موارد فقط عنايت الهى است كه نافع محسوب مى گردد.