اصطلاحی نحوی در زبان فارسی است که به اسمی اطلاق میشود که پس از حرف اضافه واو به معنای همراه با (مَعَ) در جمله میآید و بیانگر همراهی فاعل در وقوع فعل است. این ساختار، مفعول معه را از مفعول مطلق که فاقد این قید همراهی است، متمایز میسازد. عنوان «مفعول معه» خود از دو جزء «مفعول» و قید «معه» تشکیل شده است؛ واژهٔ مفعول در اصل به معنای اسمی است که از مادّهٔ «فعل» اشتقاق یافته و دلالت بر انجامیافته دارد، اما هنگامی که با قید «معه» همراه میشود، معنای خاص انجامیافته در همراهی با آن را منتقل میسازد. این ترکیب، یکی از ساختارهای مهم در تحلیل جملات است که نقش نهاد و فاعل را به وضوح از همراهِ فعل تفکیک میکند.
تقابل ساختاری مفعول معه با سایر مفعولها، بهویژه مفعول مطلق، نکتهای کلیدی در درک نقش آن است. در این ساختار، حرف «واو» نقش یک حرف اضافهٔ رابط را ایفا میکند که در معنای ظرفی مضاف بهمعنای زمان یا مکان اجتماع به کار رفته است. قید «معه» در واقع در جایگاه مفعول به همراه «واو» قرار میگیرد و در این نقش، در برابر سایر قیود و مفعولهای مرتبط با حروف اضافهٔ دیگر قرار میگیرد؛ برای مثال، همانگونه که «مفعول به» مفعولی است که با حرف اضافهٔ «به» متصل است و «مفعول فیه» مفعولی است که با حرف «فی» (ظرف مکان یا زمان) آمده است، مفعول معه نیز با حرف «واو» که دلالت بر همراهی دارد، مشخص میشود و این همنشینی، کارکرد دستوری آن را در جمله تعیین مینماید.