غافل گرفتن

لغت نامه دهخدا

غافل گرفتن. [ ف ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) ( کسی را... ) اغتفال. ( تاج المصادر بیهقی ). ناگاه گرفتن کسی را.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ناگاه گرفتن کسی را اغتفال.

جمله سازی با غافل گرفتن

جقال اوغلی به گمان آنکه ۱۰هزار سوار اکنون کاملاً در محاصره خواهند بود با پیاده‌نظام راه برگشت سواران سپاه صفوی را بست و با تغییر جهت توپها سعی در نابودی آن‌ها کرد غافل از اینکه ۵۰هزار سرباز سپاه صفوی با سرعت خود را به جلوی سپاه عثمانی رساندند و ناگهان نبرد به درجه‌ای شدت گرفت که کار از دست فرماندهان سپاه عثمانی خارج شد هم‌زمان با شدت گرفتن نبرد پیاده‌نظام، سواران سپاه صفوی که اکنون از کمند توپ و پیاده‌نظام عثمانی خارج شده بودند با برگشت به سمت سپاه عثمانی قتل‌عام هولناکی را آغاز کردند.
نگويند كه ما بايد جور غرب باشيم، شرقى باشند؛ اگر از غرب هم صنعتى مى آيد؛ياد بگيرند اما غربى نشوند. ياد گرفتن مسئله يك چيزى است و مغز را غربى كردن و ازخاموش غافل شدن، مسئله ديگر است. (158)