لغت نامه دهخدا
رغبت داشتن. [ رَ / رِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) میل داشتن. مایل بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). خواهان داشتن:
چو پنهان را نمی بینی درو رغبت نمی داری
مرین را زین گرفته ستی به ده چنگال و سی دندان.ناصرخسرو.
رغبت داشتن. [ رَ / رِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) میل داشتن. مایل بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). خواهان داشتن:
چو پنهان را نمی بینی درو رغبت نمی داری
مرین را زین گرفته ستی به ده چنگال و سی دندان.ناصرخسرو.
( مصدر ) میل داشتن مایل بودن.
💡 يعنى اگر ميل و شهوت نفس دارى بايد آن را به راه نزديكى با خدايت بدارى و بايد متصف به اوصاف الهى و متخلق به اخلاق ربوبى باشى كه مراد از شهوت در اين بيت يعنى دوست داشتن و رغبت و ميل به حق است.
💡 و امّا ((سيره نيكو داشتن )) عبارت است از رغبت صادقانه به آراستگى بهفضايل به منظور رسيدن به كمال.
💡 در نخجوان نوجوانى به نام حمزه داوطلب اعزام به قم مى شود؛ ولى مسؤولين ازپذيرش او پوزش مى طلبند؛ زيرا يكى از شرايط گزينش، نداشتن نقص عضو بود ويكى از ديدگان حمزه معيوب بود و به چشم مى خورد و طبعا در رغبت مردم نسبت به يكسخنگوى مذهبى، داشتن چنين عضوى اثر منفى دارد.
💡 اينها كه ذكر شد در وقتى است كه غرض صحيح در افشاى آنعمل نباشد، اما در صورتى كه شخص، غرض اخروى داشته باشد در افشاى آنعمل، مثل آنكه اراده كند به اين اظهار كه سامع نيز نشاطى بهم رساند و رغبت كند بهاعمال خير، برقائل آن حرجى نخواهد بود، به شرط آنكه اين وثوق را بر نفس خودداشته باشد كه از اين اظهار، نفس او را نشاطى بهم نرسد، والا مخفى داشتن آن خيلى بهتراست.