ده نوک

لغت نامه دهخدا

ده نوک. [ دِه ْ ن ُ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقعدر 60هزارگزی جنوب باختری شیراز. سکنه 335 تن. آب آن از چشمه ماسوم. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

جمله سازی با ده نوک

چون بدیدم تیر چرخ از نوک کلکش برده بود هر گهرکان بر کمر شمشیر جوزا یافتم
الگو:نمایندگان حوزه انتخابیه خاش، میرجاوه، نصرت‌آباد، نوک‌آباد، کورین و ایرندگان
در طریقی که به نوک مژه کاویدم من منزل و قافله و ریگ روان چیزی نیست
-دندان‌ها به خم جوش خورده‌اند تا یک ساختار نوک مانند خردکننده را تشکیل دهند.
نوردین، شاه هنرمندان،کز نوک قلم هر زمان عرض دهد لعبت نوشاد مرا
بلبلا، امروز من در گلستانم، گل مجوی از جگر پر کاله ای بر نوک هر خاری ببین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مبدأ
مبدأ
رویداد
رویداد
شهرت
شهرت
علت
علت