لغت نامه دهخدا
دریاهک. [ دَرْ هََ ] ( اِ مصغر )دریااک. دریاچه. دریایک. دریاژه. اُبَیحِر. بُحَیْره: درمیان این باغ دریاهکی کرده از هرجانب تیر پرتایی. ( از تاریخ طبرستان ). به ناحیت پرسم به قصبه همچنین قصر و دریاهک و باغ. ( تاریخ طبرستان ).
دریاهک. [ دَرْ هََ ] ( اِ مصغر )دریااک. دریاچه. دریایک. دریاژه. اُبَیحِر. بُحَیْره: درمیان این باغ دریاهکی کرده از هرجانب تیر پرتایی. ( از تاریخ طبرستان ). به ناحیت پرسم به قصبه همچنین قصر و دریاهک و باغ. ( تاریخ طبرستان ).
دریاچه. دریایک
💡 دانبری ۱۱۴٫۷ کیلومترمربع مساحت و ۸۱٬۶۷۱ نفر جمعیت دارد و ۱۲۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
💡 کشتیِ جسمی کزاو امیدِ ساحل داشتم در دلِ دریا زمینگیر از گرانی شد مرا
💡 نمی سازد پریشان شغل دنیا وقت عارف را صدف را شور دریا نیست مانع از گهر بستن
💡 استیسی ۹٫۲۷ کیلومترمربع مساحت و ۱٬۴۵۶ نفر جمعیت دارد و ۲۷۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
💡 بخش هارمونی ۶۲٫۱ کیلومتر مربع مساحت و ۲٬۶۲۶ نفر جمعیت دارد و ۳۷۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
💡 وگفت: هر کسی هر کسی ماهی در دریا گیرد این جوانمردان بر خشک گیرند و دیگران کشت بر خشک کنند این طایفه بر دریا کنند.