دبه و یک دبه

لغت نامه دهخدا

دبه و یک دبه. [ دَب ْ ب َ / ب ِ وَ ی ِ دَب ْ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) دبه. نام بازیی است و آن چنان باشد که جمعی حلقه نشینند و هر کس پای راست خود درکنار دیگری نهد و یکی که سالار و بزرگ است پای آنرا که در کنار دارد بدست چپ گیرد و مشت را گره کند و بکف پای او زند و شمارد بحسابی مخصوص که از یک گیرد و به ده یا بیشتر رساند و باز بترتیب فرود آید یعنی ازده به نه و از نه بهشت و همچنین یا بوضعی دیگر، داوکه تمام شد و آن دومی که خورده است بپای آن کسی که در کنار اوست زند اگر بترتیبی که آن سالار زده بود این نیز بهمان نحو شمرد و زد نوبت به سومی رسد تا دوره تمام گردد و اگر یکی آن ترتیب را فراموش کرد و غلط شمرد باز آنکه پای او را دارد به او زند تا یاد گیردو بهمان ترتیب زند. و رجوع به دبه درین معنی شود.

جمله سازی با دبه و یک دبه

شهرستان پارسیان در 56 درجه و 15 دقیقه شرقی و 27 درچه و 7 دقیقه شمالی قرار دارد.این شهرستان سالها ناشناخته بود تا اینکه عبدالحمید حیاتی در مقاله ای با عنوان کشتی به گل نشسته گردشگری در سواحل پارسیان" که در خبرگزاری مهر منتشر شد این شهر را به شهرت رساند و به مقصد گردشگری تبدیل شد. سواحل زیبای مکسر، گردنه مقام که به گردنه عشاق معروف شده، سنگ سه تکه یا سه لت، آبشار های آب دبه و شو تاریکو از مقاصد گردشگری این شهر است که در زمستانها هزاران گردشگر را به این شهر جذب می نماید.
این فرایند جهت ساخت قطعات تو خالی مانند دبه و بطری‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.