خوره مک

لغت نامه دهخدا

خوره مک. [ خ ُ رَ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینای بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در جنوب خاوری درمیان سر راه شوسه بیرجند به دزج. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و 125 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری. راه اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان طبس مسینا بخش در میان شهرستان بیرجند واقع در جنوب خاوری در میان سر راه شوسه بیرجند واقع در جنوب خاوری در میان سر را شوسه بیرجند به دزج.

جمله سازی با خوره مک

جاک‌ها اغلب در مقابل کلیشهٔ خوره استفاده می‌شوند. این دوگانگی در بسیاری از فیلم‌ها، نمایش‌های تلویزیونی و کتاب‌های آمریکایی مورد استفاده قرار گرفته‌است.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه خانه كه اسفند در آن باشد شيطان تا هفتادخانه از آن خانه دورى ميكند، و آن شفاست از هفتاد مرض كه آسانتر آن خوره است.
در زمان ساسانیان بخش‌بندی‌های کشوری ایران شامل سرزمین (ایالت)، خوره (استان) و تسوگ (شهرستان) و رُستاک (دهستان) بود.
شیخ الاسلام گفت که بخاری اشراف داشت. بر گورها روزی بر گوری می‌گذشت گفت: خورهین بر دماغ گرزک آهنین یکی گفت: ای شیخ! او مردی پارسا بود. گفت: پارسارا سخترک زنند.
ایران خوره یزدگرد (به معنی ایران، شکوه یزدگرد) استانی در شاهنشاهی ساسانی بود که در شمال استان گرگان امروزی قرار داشت. این استان توسط یزدگرد دوم (۴۳۸–۴۵۷ م.) بنا شد.