لغت نامه دهخدا
خردمند یافتن.[ خ ِ رَ م َ ت َ ] ( مص مرکب ) اِعقال. ( منتهی الارب ).
خردمند یافتن.[ خ ِ رَ م َ ت َ ] ( مص مرکب ) اِعقال. ( منتهی الارب ).
اعقال
💡 کلود وانک باستانشناس جوان انگلیسی وپرکن دانمارکی که پیرمرد خردمندی است برای رسیدن به آرزوی خود که یافتن ماجراجویی به نام گرابو است، به ربودن نقش برجستههایی باستان دست میزنند که میتواند ردپایی از گمشده به دست دهد.