حب بنفشه

لغت نامه دهخدا

حب بنفشه. [ ح َب ْ ب ِ ب َ ن َ ش َ/ ش ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) رمد و صداع را نفع دهد و درد شقیقه دفع کند. صفت آن: بنفشه دو مثقال، تربد یک مثقال، رب سوس و پوست هلیله زرد و انیسون از هر یک نیم درم، برگ گلسرخ و سقمونیا از هر یک دانگی،همه را کوفته و بیخته به آب بادیان بسریشند و حب ها ساخته در قند بقوام آورده، غلطانند و سحر فروبرند.

فرهنگ فارسی

رمد و صداع را نفع دهد

جمله سازی با حب بنفشه

و مى بينيم پيشوايان اسلام در مورد درمان بيماريها به وسيله بنفشه دستوراتى داده اند،از جمله امير المومنين (ع ) مى فرمايد:
دیدم بنفشه وار سپهر خمیده قد سر بر زمین نهاده روان اشک بر عذار
شکوفه شاخها را بست عقد از در عمانی بنفشه مرزها را داد فرش از مشگ تاتاری
بنفشه دان روستای کو چکی از توابع بخش رویدر شهرستان خمیر استان هرمزگان ایران است.
چنین که در دل من داغِ زلف سرکشِ تست بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
دمیده گرد دهان تو چیست آن خط مشکین بنفشه ای که ز سرچشمه زلال برآید