جرسهای زر

لغت نامه دهخدا

جرسهای زر. [ ج َ رَ ی ِ زَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) جرسها که از طلا باشد. || کنایه از ستارگان. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به جرس و جرسهای زرین شود.

فرهنگ فارسی

جرسها که از طلا باشد یا کنایه از ستارگان.

جمله سازی با جرسهای زر

💡 جرسهای روسی خروشان شده دماغ از تف خشم جوشان شده

💡 کس از بانگ جرسهای دل، آگاهی نمی‌یابد ره سخت طلب هرچند می‌گوید بپوییدم