تناوب کردن

لغت نامه دهخدا

تناوب کردن. [ ت َ وُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بنوبت آمدن. بنوبت روی آوردن: و از آن وقت باز دواعی ادبار تجاوب نمود و قوافل حرمان خذلان تناوب کرد. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به تناوب شود.

فرهنگ فارسی

به نوبت آمدن. به نوبت روی آوردن.

جمله سازی با تناوب کردن

ریخته‌گری، فن شکل‌دادن فلزات و آلیاژها از طریق ذوب، ریختن مذاب در محفظه‌ای به نام قالب و آن‌گاه سرد کردن و انجماد آن مطابق شکل محفظه قالب است. این روش کهن‌ترین فرایند شناخته شده برای به‌دست آوردن شکل مطلوب فلزات است. اولین کوره‌های ریخته‌گری از خاک‌رس ساخته می‌شدند و لایه‌هایی از مس و چوب به تناوب در آن چیده می‌شد.
این قطعه جهت پخش کردن آب به تناوب بر روی لایه‌های پکینگ طراحی شده که بنا به مدل دستگاه و سایز لوله ورودی آب به برج خنک‌کننده در سایزهای مختلف ساخته می‌شود و به دلیل مقدار فشار و سیال ورودی و منطقه‌ای که دستگاه در آن قرار گرفته‌است از جنس آلومینیوم یا برنج تولید می‌شود.