تمیزکاری شعله ای
جمله سازی با تمیزکاری شعله ای
بسکه چاک جگر از ناله رفو کرد اسیر شعله ای کز کفنش خاست گریبان چاک است
گر شود آن برق جولان، گرم خودداری چنین شعله ای ترسم ز هر مشت گیاهی سر زند
عشق تو، بآتش شوق در دل من شعله کشید، شعله ای که هیزمی دگر ندارد.
شعله ای کز یک شرارش طور صحرا گرد شد سالها شد تا نهان در زیر سرپوش من است
آتش دوزخ و آن چشمه ی جان بخش بهشت شعله ای از دل من، رشحه ای از دست شماست
آرزو تا چند ریزد خار در پیراهنت؟ شعله ای بر خارخار آرزوی دل گمار