بهانه اوردن

لغت نامه دهخدا

( بهانه آوردن ) بهانه آوردن. [ ب َ ن َ / ن ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) عذر نابجا عرضه کردن. دست آویز یافتن. با دلایل نابجای شانه خالی کردن از امری: اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است، این حدیث طی باید کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 343 ). || سخن بیهوده نمودن.

فرهنگ فارسی

( بهانه آوردن ) عذر نابجا عرضه کردن. دست آویز یافتن.

جمله سازی با بهانه اوردن

💡 در سال ۲۰۰۲، پسر جودیا پرل، دانیل پرل، یک روزنامه‌نگار که برای وال استریت ژورنال کار می‌کرد، در پاکستان ربوده شد و به قتل رسید. این موضوع باعث شد که جودیا پرل و سایر اعضای خانواده و دوستان بنیاد دانیل پرل را تأسیس کنند. در هفتمین سالگرد درگذشت دانیل، جودیا مقاله‌ای را در وال استریت ژورنال با عنوان دانیل پرل و عادی‌سازی شر نوشت: چه زمانی روشنگرهای ما دست از بهانه آوردن برای ترور خواهند برد؟

💡 باز شروع كرد به استدلال كردن و بهانه آوردن كه درست است كه شما استاد هستيد ولكن من خير شما را مى خواهم من اگر خير شما را رعايت كنم، بهتر از اين است كه امر شمارا اطاعت كنم. پس از آنكه بوعلى براى او اثبات كرد كه برخاستن براى او سخت است.

💡 ولى بـا توجه به اينكه يوسف ظاهرا برده و غلام بود و ناچار بود كه در كاخ خدمت كندمـمـكن است همسر عزيز از همين بهانه استفاده كرده باشد و به بهانه آوردن ظرفى از غذايـا نوشيدنى پاى او را به مجلس كشانده باشد، در حالى كه يوسف مطلقا از اين نقشه ومكر زنانه اطلاع و آگاهى نداشت.

💡 یکی از غلامان شاه وانمود کرده بود که با توطئه گران همدست است اما به بهانه آوردن مهر خود برای امضای پیمان نامه در ظاهر به خانه رفت اما در واقع یکراست به خانه شکارچی باشی شاه آمد و او بی درنگ شاه را از توطئه آگاه ساخت شاه تهماسب فرمان دستگیری و محاکمه توطئه گران را صادر کرد.