بازپس شدن

لغت نامه دهخدا

بازپس شدن. [ پ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عقب نشستن. بدنبال رفتن. پس رفتن. عقب رفتن. سپس ماندن. خُنوس. ( ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( منتهی الارب ). تأخر. ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ):
نیاطوس چون دید بنداخت نان
از آشفتگی بازپس شد ز خوان.فردوسی.بازپس شد کنیز حورنژاد
در یکتا به لعل یکتا داد.نظامی. || بعقب رفتن. بازگشتن. دیگربار به چیزی پرداختن: آنگاه این باب پیش گیرم و بازپس شوم و کارهای سخت شگفت برانم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 362 ).
من نه بباد آمدم اول نفس
تا بهمان باد شوم بازپس.نظامی.چون بخاقان رسیده شد خبرش
بازپس شد نداد درد سرش.نظامی.گر بشنود کسی که تو پهلوی کعبه ای
حج ناگزارده شود از کعبه بازپس.سعدی ( هزلیات ).و رجوع به بازپس گردیدن شود.

فرهنگ فارسی

عقب نشستن

جمله سازی با بازپس شدن

خوارزمشاه بازگشت، سمرقند را بازپس گرفت و عثمان را دار زد. او خواستار تسلیم شدن همه قراخانیان پیشرو شد و سرانجام پادشاهی قراخانی باختری را سرنگون کرد.
آسانژ در فوریه ۲۰۱۱ در دادگاه بریتانیا برای بازپس فرستاده شدن به سوئد به منظور پاسخگویی به پرس‌وجو دربارهٔ اتهام جنسی حضور یافت. او در پاسخ به بازجویان اظهار داشت که نسبت‌هایی که به او داده شده بی‌پایه هستند و با قرار وثیقه آزاد شد. در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۲ او به سفارت اکوادور در لندن پناهنده شد. در ۱۶ اوت ۲۰۱۲ اکوادور تقاضای پناهندگی او را پذیرفت.