پيغمبر هرگز اينطورى فكر نكرد: كه خوب مثلا يك قبيله اى آمده مسلمان بشود. اينها كهچندين سال است اين بت ها را مى پرستند بگذاريكسال ديگر هم پرستش كنند و سپس موحد شوند بالاخره با اتخاذ اين شيوه بر تعدادمسلمانان كه افزوده مى شود.
همه يك صدا گفتند: آن جوانى كه بدگويى بت ها را از او شنيده ام و به نام ابراهيمخوانده مى شود، به چنين كار خطيرى دست زده است.
9 تا بت باشد، گرايش به بت پرستى نيز خواهد بود، پس بايد بت ها را نابود كرد. (لاكيدنّ اصنامكم )
حـرف (فـا) در آغـاز ايـن جـمـله ايـن مـعـنا را مى رساند كه نتيجه آن خطابها اين شد كهتـصـمـيـم گـرفـت با دست راست و يا با قدرت بت ها را در هم بكوبد، و اينكه گفتيم باقدرت، چون دست راست كنايه از قدرت است.
بيان حجت چنين است كه: اگر بت ها ارباب و آلهه باشند بجز خدا، بايدحداقل سهمى از تدبير عالم به دست آنها باشد، و اگر چنين تدبيرى مى داشتند، بايدخالق همان مقدارى كه تدبيرش را در دست دارند بوده باشند، براى اينكه تدبير بدونخلقت تصور ندارد همان طور كه خلقت بدون تدبير تصور ندارد (براى اينكه تدبيرعبارت از اين است كه: خلقتى را بعد از خلقتى قرار دهد، و چيزى را بعد از چيزىبيافريند).
5 در شعائر الهى، منافع انسان ها نيز تاءمين است. (لكم )(برخلاف قربانى در راه بت ها و يا ريخت وپاش هاى مسرفانه )
از همين جا روشن مى شود كه تراشيده هاى دست بشر، يعنى بت ها، جهات مختلفى از نسبتدارد كه از بعضى جهاتش منسوب به خداى سبحان است، و آن عبارتست از طبيعت وجود آنها،با قطع نظر از وصف خدائى و پرستش، كه معصيت و نافرمانى خداست، چون حقيقت بت هاچيزى بجز سنگ و يا فلز نيست، چيزى كه هست اين سنگ و فلزها راباشكال مختلفى تراشيده و در آورده اند و در آنها هيچ خصوصيتى نيست كه بخاطر آن بترا به پديد آرنده همه موجودات نسبت ندهيم.
3 شرك، پايگاه عقلى و منطقى ندارد. (دونِ اللّه مالا يَضُرّه )زيرا پرستش، يا براى رسيدن به سودى است و يا جلوگيرى از شرّى، كه بت ها هيچ كدام را ندارند.