ال نجاح

لغت نامه دهخدا

( آل نجاح ) آل نجاح. [ ل ِ ن َ ] ( اِخ ) طائفه ای از سلاطین اسلام که در زبید مدتی حکم رانده اند ( 412-553 هَ.ق. ). سرسلسله آنان نجاح مملوک حبشی مرجان از ملوک بنی زیاد بود و در زمان او در زبید حکومت میکرد و در سال 454 طائفه بنی صُلیح شهر زبید را تصرف کردند ولیکن پسر نجاح در سال 473 آنجا را از بنی صلیح مستردداشت و اولاد او در آنجا حکم راندند و بواسطه بنی مهدی منقرض شدند. اسامی ملوک آل نجاح بدین ترتیب است:
نجاح المؤید412علی داعی صلیحی از غیرآل نجاح 454سعیدبن نجاح 473جیش بن نجاح 482الفاتک الاول بن جیش 498المنصوربن الفاتک 503الفاتک الثانی بن منصور517الفاتک الثالث بن محمدبن منصور531

فرهنگ فارسی

( آل نجاح ) نام طائفه سلاطین اسلام که در زبید مدتی مدتی حکم راندند

جمله سازی با ال نجاح

الهى واءلهمنى بذكرك الى ذكرك، وهمتى فى روح نجاح اءسمائك ومحل قدسك (4)
افشار ادامه می‌دهد: «مقام علمی استاد با نفوذ معنویت، مورد توجه دانشجویان بوده و فروزش راه روشنشان مشعل فروزان پژوهندگانی است که در کسب کمال و دانش به دنبال خیر و صلاح و نجاح می‌گردند.
گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلاح کی امید وصل او گردد مقارن با نجاح
باز فرشته گفت: حى على الفلاح، حى على الفلاح. خداوند فرمود: آرى، نمازصلاح و نجاح و فلاح است.
مجاوران جنابت جلال و عزّ و شرف وشاقکان سرایت نجاح و فتح و ظفر
ثواب من اغاث اخاه اللهفان عند جهده و اعانه على نجاح حاجته