ارام شدن

لغت نامه دهخدا

( آرام شدن ) آرام شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آرامیدن. بیارامیدن. آرام گرفتن. فرونشستن اضطراب. فرونشستن خشم. تسلی یافتن. بازایستادن باد و طوفان و انقلاب. مقابل بشوریدن ( هوا، دریا ). بازایستادن از گریه. بشدن دَرد از عضوی چون دندان و جز آن. ساکن شدن وَجع.

فرهنگ فارسی

( آرام شدن ) ( مصدر ) ۱ - آرامیدن ۲ - آرام گرفتن فرو نشستن اضطراب فرو نشستن خشم. ۳ - باز ایستادن باد و طوفان و انقلاب مقابل بشوریدن. ۴ - باز ایستادن از گریه. ۵ - ازبین رفتن درد عضوی مانند دندان ساکن شدن درد.
تسلی یافتن فرو نشستن خشم

جمله سازی با ارام شدن

💡 1- گرچه هدف از جنگ، رضاى خدا و دفاع و جلوگيرى از شرك و توطئه و پيمان شكنىاست، لكن تسكين دلها و آرام شدن روح نيز از آثار وضعى و ثانوى آن است.(172)(يذهب غيظ قلوبهم )

💡 پس از آرام شدن اوضاع، شکایات و اعتراضات فراوانی نسبت به عمل ابن تومرت به خلیفه فرستاده شد و امیر برای آرام کردن ابن تومرت دستور مناظره فقها با وی را داد که با موافقت ابن تومرت همراه شد.

💡 پس از نبرد خونین و شکست قشون سالارالدوله و متواری شدن محمدعلی میرزا، در پی آرام شدن پایتخت، نصیرخان سردار جنگ، به عنوان حاکم یزد منصوب شد.

💡 وقتی برای درگیرشدن در امر لوکس آرام شدن یا استفاده از داروی آرام بخش تدریجی گرایی نداریم. اکنون زمان محقق ساختن وعده‌های دموکراسی است.

ار یعنی چه؟
ار یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز