فرهنگ معین
( آذرگشسپ ) ( ~. گُ شَ ) (اِمر. ) نک آذرگشنسب.
( آذرگشسپ ) ( ~. گُ شَ ) (اِمر. ) نک آذرگشنسب.
اسم: آذرگشسپ (پسر) (فارسی)
معنی: مخفف آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان، نام فرشته موکل آتش
💡 بپیمودم این بوم ایران بر اسپ ازین مرز تا خان آذرگشسپ
💡 به آذرگشسپ و به خورشید و ماه به جان و سر نامبردار شاه
💡 چه گشتاسپ آن دید برگاشت اسپ بدو اندر آمد چه آذرگشسپ
💡 خسرو شاهنشاه ایران نسبت به نزدیکانش بدبین است و از ایشان میخواهد که سوگند وفاداری را دربرابر آذرگشسپ آذرآبادگان روا دارند. فردوسی سوگند وی را چنین توصیف میکند:
💡 در سال ۶۲۳ میلادی، شهر گنزک را تسخیر و آتشکده آذرگشسپ را ویران کرد.
💡 در قرن دهم میلادی، مسعوی به عبارت ذیل ویرانههای شهر گنجک که آتشکدهٔ آذرگشسپ در آن واقع بود را چنین وصف میکند: