اب تبرستان

لغت نامه دهخدا

( آب تبرستان ) آب تبرستان. [ ب ِ ت َ ب َ رِ ]( اِخ ) نام چشمه ای بر کوهی از تبرستان که گویند چون بانگ بر او زنی بازایستد و چون بازایستی روان شود.

فرهنگ فارسی

( آب تبرستان ) نام چشمه بر کوهی از تبرستان

جمله سازی با اب تبرستان

پتشخوارگر نام ناحیه ای در تبرستان قبل از دوره اسلام بوده است. در کتیبه شاپور ساسانی از پدشخوارگر با عنوان پدیشخوار کوف «Padišxwār kōf» یاد شده است. در دوره اسلامی به حاکمان طبرستان بدشخوارگرشاه می‌گفتند.
پس از فتح جلگه‌های تبرستان هم مناطق کوهستانی به مقاومت علیه مسلمانان ادامه دادند و دین مزدیسنا تا اواخر قرن سوم هجری و آغازین سدهٔ چهارم هجری بخشی از پیروان خود را حفظ کرده‌بود.
ناگفته نماند واژه «تور» در زبان تبری به معنای دیوانه می‌باشد. تبرستان یا تورستان می‌تواند با سرزمین توران در ارتباط باشد.
دابویه به مدت ۳۰ سال یعنی از ۶۸۱ تا ۷۱۱ میلادی برابر با ۱۹۳ تا ۲۲۳ تبری حکومت کرد و پس از او پسرش فَرُخان بزرگ بر تخت پادشاهی نشست. لازم به یادآوریست که آغاز سال تبری برابر است با به تخت نشستن قباد یکم ساسانی یعنی سال ۴۸۸ میلادی و فرستادن پسر بزرگش کیوس در همان سال به تبرستان کهن است.
پس از اسلام، تبرستان، کانون فرمانروائی اسپهبدان باوند شد. شهریارکوه به دلیل حصارها و دربندهای طبیعی، پناهگاه و گریزگاه خاندان باوند، و کانون تابستانی فرمانروائی آنان بود. در مورد شهریارکوه در کتب تاریخ سخن رفته که به چند نمونهٔ زیر اشاره می‌شود: