خاویز

لغت نامه دهخدا

خاویز. ( اِخ ) نام قریه ای است از ولایت دشتستان فارس قریب به خورمج و آن قصبه ای است معمور و نارنگی آن بخوبی مشهور. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ). «نام ناحیه کوچکی است مشتمل بر بنیان وتل کرگوئی و کشی و تمام این ناحیه کوچک که فرسنگی درازی آن است بساتین مرکبات و نخلستان است و نارنگی خاویز در خوبی مشهور است، و باغستان بوشهر این ناحیه است، در دامنه شمالی کوه بیر می افتاده و چندین چشمه پرآب گوارا دارد». ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

نام قریه ایست از ولایت دشتستان فارس قریب به [ خورمج ] و آن قصبه ایست معمور و نارنگی آن بخوبی مشهور.

جمله سازی با خاویز

در سال ۱۳۳۸ تنگستان پنجاه روستای نزدیک به هم داشت و از بنادر آن (دلوار، عامِری، کَرّی، رستمی، بوالخیر و خورشهابی)، غلات و خرما و گچ و ماهی صادر، و قند و چای و پارچه و غیره از بحرین وارد می‌شد. واسموسِ آلمانی نیز در ۱۳۰۳ ش در منطقة تنگستان حضور داشت و به عنوان توسعة کشاورزی تعدادی ماشین آلات زراعی وارد منطقه کرد. رکن زادة آدمیت در ۱۳۱۰ ش، تنگستان را بلوکی به مرکزیت اهرم ضبط کرده‌است. به نوشتة وی، محصولات این بلوک، از قبیل جو و مرکّبات و تنباکو، در بازار بوشهر با قماش و دیگر اجناس خارجی معاوضه می‌شده‌است. در ۱۳۱۶ش تنگستان بلوکی به مرکزیت آبادی تنگستان بود و محصولات آن به خارج از بلوک صادر می‌شد. در ۱۳۳۰ش مجموعة دهستانهای سمل، باغک، ساحلی و خاویز (خائیز) از بخش اهرم در شهرستان بوشهر، تنگستان و سواحل خلیج فارس در این قسمت، سواحل تنگستان نامیده می‌شد.