حسن الماب

لغت نامه دهخدا

( حسن المآب ) حسن المآب. [ ح ُ نُل ْ م َ ] ( ع اِ مرکب ) نکوئی عاقبت و پایان کار. خوبی جای بازگشت. نیکوئی بازگشت و قرب الهی. ( غیاث ) ( آنندراج ):
گفت دمیده است صبح منشین خاقانیا
حضرت خاقان شناس مقصد حسن المآب.خاقانی.من ندیدم نه اهل بیتم دید
کاهل حسن المآب دیدستند.خاقانی.رجوع به حسن مآب شود.

فرهنگ فارسی

نکوئی عاقبت و پایان کار

جمله سازی با حسن الماب

زيـن للنـاس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضه والخيل المسومة و الانعام و الحرب ذلك متاع الحياة الدنيا و الله عنده حسن الماب (زينت دادهشده براى مردم خواسته هاى نفس، از زنان و فرزندان و هميانهاى پر از طلا و نقره و اسبهاى نشاندار و رمه چهار پايان و زرع و كشت، اين است كالاى بهره مندى از زندگى دنيا وبازگشتگاه نيك نزد خداوند است ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دانش آموز
دانش آموز
گویا
گویا
چارپايان
چارپايان
ورژن
ورژن