حرته

لغت نامه دهخدا

( حرتة ) حرتة. [ ح ُ ت َ ] ( ع اِمص ) تیزی طعم خردل و تندی آن در بینی. ( منتهی الارب ).
حرتة. [ ح ُ رَ ت َ ] ( ع ص ) بسیارخوار. پرخواره. پرخور ( مرد ). ( منتهی الارب ).

جمله سازی با حرته

قلعه حرته، روستایی از توابع بخش حتی شهرستان لالی در استان خوزستان ایران است.
فرعون كه تا آن روز خود را در برابر چنين ميطق نيرومند و زبان گويايى نديده بود وهر چه مى گفت، اطرافيان چاپلوس بدون چون و چرا تصريق مى كردند و بلكه جنايات وبـيـدادگـرى هـاى او را پـرده پـوشـى كـرده و بـراى هـر كـدام بـهانه اى تراشيده و بهصـورت حـق جـلوه مـى دادنـد و بـه صـورت مـعـبـودى او را مـى پـرستيدند، يكّه اى خورد وقبل از آن كه راه خشونت و تهديد پيش گيرد، خواست تا از همان راه تحقير و احياناً استهزاو تهمت موسى را از ميدان بيرون برد و اگر اين حرته ها كارگر نيفتاد، آن كاه با اسلحهتـهـديـد و خـشونت به ميدان موسى بيايد. به همين منظور از موسى گه گفته بود: مافرستاده پروردگار جهانيانيم توضيح خواسته و پرسيد: پروردگار جهانيانچيست ؟(771)