الوذ. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام جایی است در شعر هذیل. ابوقلابه هذلی گوید: رُب ْهامة تبکی علیک کریمة بألوذ او بمجامعالاضجان و اخ یوازن ما جنیت بقوة و اذا غویت الغی لایلحان.( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
نام جایی است در شعر هذیل
جمله سازی با الوذ
و به عبارت ديگر، هر گاه صاحب شر و ضرر رساننده فرار كرد به سوى خدايش((اعوذ)) مى گويد و هرگاه از نفس شر و ضرر يا محروميت خود را بيچاره ديد و به سوىپروردگارش پناهنده شد، مى گويد: ((الوذ بك ولا الوذ بسواك )).