ضمير در اضربوه به نفس، در جمله (وإ ذ قتلتم نفساً) بازمى گردد و وجه مذكر بودن آن (با آن كه نفس ) مؤ نث به حساب مى آيد) به اعتبار مرد بودن آن مقتول يا به اعتبار اطلاق عنوان شخص يا قتيل بر اوست (382)، و اين كه رجل يا شخص يا قتيل بودن نفس اعتبار شده ومؤ نث بودن خود نفس، ملاحظه نشده، ممكن است به اين جهت باشد كه در صورت تاءنيث ضمير (اضربوها ببعضها) روشن نمى شد كه مضروب، مقتول بود يا بقره، و مراد از بعضها بعضى از مقتول بود يا بعضى از بقره.
(سپس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد) (تا زنده شود وقاتل خود را معرفى كند) (فقلنا اضربوه ببعضها).
(فقلنا اضربوه ببعضها)، الخ، ضميراول به كلمه (نفس ) برمى گردد، و اگر مذكر آورد، باعتبار اين بود كه كلمه(قتيل ) بر آن صادق بود، و ضمير دومى به بقره برمى گردد، كه بعضى گفته اند:مراد باين قصه بيان حكم است، و ميخواهد مانند تورات حكمى از احكام مربوط بكشف جنايترا بيان كند، و بفرمايد بهر وسيله شده بايدقاتل را بدست آورد، تا خونى هدر نرفته باشد، نظير آيه: (و لكم فى القصاصحيوه )، قصاص مايه زندگى شما است، نه اينكه راستى راستى موسى عليه السلامبا دم آنگاو بمرده زده باشد، و بمعجزه نبوت مرده را زنده كرده باشد.